نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - حیدر آباد دامغان
قسمت سوم خاطرات شهید «محمود اکبری»
پدر شهید «محمود اکبری» نقل می‌کند: «نماز که می‌خوندم با این که خیلی کوچک بود، می‌ایستاد و یک مهر می‌گذاشت و ادای من رو درمی‌آورد! مادر می‌گفت: کنار من دست و پا و صورتش رو می‌شست؛ مثلاً وضو‌ می‌گرفت!»
کد خبر: ۵۴۷۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

قسمت دوم خاطرات شهید «محمود اکبری»
پدر شهید «محمود اکبری» می‌گوید: «هر روز صبح دستم رو روی صورتِ توی قابش می‌کشم و می‌گم: خدا بیامرزدت! خودت خوب بودی، اخلاقت خوب بود، رفتارت خوب بود، جای خوبی هم رفتی! روحت شاد باشه باباجان! روحت شاد!»
کد خبر: ۵۴۷۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲